A Queer Diaries

سه‌شنبه، آذر ۲۹، ۱۳۸۴

سربازی

یکی از چیز هایی که همیشه منو میترسوند، رفتن به سربازی بود. بعد از اینکه درسم تموم شد و فارغ التحصیل شدم، این ترس بیشتر و بیشتر در من نمود پیدا کرد. تو چند ماه اخیر خیلی سعی کردم راهی برای معافیت خودم پیدا کنم (از راه گی بودن اقدام نکردم و نمیخوام هم اینکارو بکنم) که متاسفانه به نتیجه نرسید و من معاف نشدم و هفته بعد هم اعزام میشم. روزی که کمسیون پزشکی داشتم و معلوم شد که معاف نشدم، خیلی برام روز بدی بود. خودم رو یه انسان شکست خورده میدیم. فکر میکردم تمام زندگیم نابود شده و من دیگه راهی ندارم. اما بعد از یکی دو روز تونستم خودمو آروم کنم و بشینم فکر کنم که حالا چیکار کنم. اولین فکری که به ذهنم رسید، امریه بود. یه لیست از کسایی که میتونستن بهم در این زمینه کمک کنند تهیه کردم و با همشون تماس گرفتم. قبلا یه جایی کار میکردم، به اونجا هم سر زدم. یکی از دوستام که تو لیستم نبود از این موضوع با خبر شد و قول کمک داد. البته کارهای من هنوز به نتیجه نرسیده و هنوز امریه هم ندارم ولی نکته اینه که دست از تلاش کردن بر نداشتم و دیگه خودم رو یه قربانی نمیدونم. عامل بودم و واکنشی برخورد نکردم (ر.ک. به کتاب هفت عادت مردمان موثر، استفان کاوی).
یه نکته مثبت دیگه ای هم که موضوع سربازی برام داشت، شناخت بهتر دوستام و بالاخص خانواده ام بود. بهتر فهمیدم که نقش من در خانواده ام چیه و چقدر میتونم روی کمک و حمایت اونها حساب کنم. در حقیقت خانواده من برای این موضوع - که از نظر من یکی از مهمترین موضوع های زندگی من هست - کمک زیادی نکرد، نه موقعی که دنبال کار معافی بودم و نه موقعی که دنبال کار امریه بودم. حالا دیگه میدونم در مقاطع بعدی زندگیم نباید از خانواده ام توقع و انتظار کمک زیادی داشته باشم. هرچند این بهاییه که دارم به ازای استقلال خودم میپردازم. این مهم نیست که کسی بهم کمک نکنه، بلکه مهم اینه که من هدف خودمو دنبال میکنم و همیشه دنبال راه حل هستم که به هدف خودم برسم.
نکته دیگه اینه که سربازی از نظر خیلی ها علافیه و هدر دادن وقت. از نظر عامه مردم سربازی 2 سال عقب افتادن از زندگی و کاره. ولی هنوز که سربازی من شروع نشده، من کلی تجربه به دست آوردم و دید بهتری پیدا کردم. تلاش میکنم که در طول سربازی هم تجربه ها ی بیشتر و بیشتری کسب کنم که همه اینها به رشد و بلوغ روانی من کمک میکنه. سعی میکنم که در این دوران یاد بگیرم و تجربه کسب کنم، لذت ببرم و برای رسیدن به هدفم تلاش کنم و سعی میکنم که سربازی برای من اتلاف وقت نباشه. سربازی یک مرحله از زندگیه منه که منو به هدفم نزدیک میکنه و یه وقتیه برای مطالعه، یادگیری و کسب تجربه.

11 Comments:

  • آره آدم باید سعی کنه خودش رو با شرایط وفق بده

    By Blogger مهدی, at ۱۲:۱۲ بعدازظهر, آذر ۲۹, ۱۳۸۴  

  • سلام بر لیسانس مهندس وظیفه روزبه اتحاد
    اول از همه خیلی دلم می خواهد که تو رو در لباس سربازی ببینم . یادت نره که حتما عکسش رو برام بفرستی . دوم اینکه خیلی خوشحالم از اینکه سعی می کنی از تمامی شرایطی که پیش رو داری لذت ببری ولی این رو هم بدون که اگر روزها و حتی یکی دو ماه اول دچار ناراحتی شدی و بقول خودمانی یک کمی حالت گرفته شد کاملا طبیعی است چون وارد مرحله ای جدید از زندگیت می شوی . بقیه مطالب ضروری رو هم همون دیشب نصفه شب که منو از خواب پروندی با زنگت بهت گفته بودم . ضمن آرزوی ملاقاتهای هیجان انگیز در دوران سربازی و ... .

    By Anonymous ناشناس, at ۲:۳۱ بعدازظهر, آذر ۲۹, ۱۳۸۴  

  • سلام جييييگر! :-)) در اين مورد كلي حرف زديم ،آدم نه بايد به شكلي باشه كه همه چيز رو تو زندگيش انتظار داشته باشه خانوادش براش حل كنه و نه بايد كاملا خودش بدون راهنمايي و كمك بره دنبال كارهاش.البته منظورم تو نيستي شرايط تو فرق ميكنه ،در حالت كلي ميگم
    اما ميدونم چه سرباز با نمكي ميشي. من ترجيح ميدم به جاي عكس خودتو با لباس سربازي و كله كچل ببينم :)
    MDD . فعلا خداحافظ

    By Anonymous ناشناس, at ۵:۵۷ بعدازظهر, آذر ۲۹, ۱۳۸۴  

  • آره روزبه جان ..همينه
    آدم بايد از تمام لحظات زندگی چه سخت چه آسون ، تجربه کسب کنه و درس بگيره......خوشحالم که به اين درک رسيدی......من مثلا در مورد خودم این دوران خيلی برام تاثير گذار بود و کلی تونستم رو شخصيتم کار کنم و کاملش کنم..و در حقيقت موفقيتهای الانم تو شغل و کار و زندگيم بی تاثير از اون دوران نيست.....هرجا هستی موفق باشی....اون عشقتم(چشمک!) ببوس....از همينجا!..فرق نميکنه !

    By Anonymous ناشناس, at ۷:۰۵ بعدازظهر, آذر ۲۹, ۱۳۸۴  

  • به تو افتخار می کنم . موفق باشی که هستی

    By Blogger خشایار, at ۱۰:۵۰ بعدازظهر, آذر ۲۹, ۱۳۸۴  

  • آدمایی که سختی بیشتری تو زندگی تحمل کردن آدمای جالبتری هستن! اگه پای حرفاشون بشینی قشنگ میتونی اینو حس کنی! همیشه حرف واسه تعریف کردن دارن و همیشه هم با حرفاشون تو رو میبرن به یه سفر پر هیجان! شروعش هم معمولا با سربازیه! خوش بگذری

    By Blogger sina ina, at ۲:۰۰ قبل‌ازظهر, آذر ۳۰, ۱۳۸۴  

  • مسلما تجربه های زیادی در انتظارته.بهترین نوعشو برات آرزو می کنم.

    By Anonymous ناشناس, at ۲:۴۵ بعدازظهر, آذر ۳۰, ۱۳۸۴  

  • خوش بگذری!!خوش گذرونده بشی!!!خوش بگذاری!!!!خوش گذشت...

    By Anonymous ناشناس, at ۲:۴۸ بعدازظهر, آذر ۳۰, ۱۳۸۴  

  • http://www.yekomrdorough.blogspot.com/

    By Anonymous ناشناس, at ۴:۵۶ قبل‌ازظهر, دی ۰۲, ۱۳۸۴  

  • سلام روزبه.سربازی خیلی خوبه.انگار به زور به ادم میفهونن که دنیا چی هست.ایشاللا که بهت خوش میگذره همونجوری که به من گذشت

    By Blogger koooootah, at ۶:۲۳ بعدازظهر, دی ۰۸, ۱۳۸۴  

  • ولی برای من سخته...من دارم نابود میشم...هر وقت بش فکر میکنم حالت های روانی بهم دست میده...هیچ کسی نیست به آدم کمک کنه...راستش حالم خیلی بد و بدتر شده....من چند ماه بیشتر وقت ندارم تا با این مشکل لعنتی کنار بیام.کاش منم مثل تو بودم..من از ترس سربازی دارم نابود می شم...

    By Anonymous ناشناس, at ۴:۵۵ بعدازظهر, مهر ۰۶, ۱۳۸۷  

ارسال یک نظر

<< Home