A Queer Diaries

سه‌شنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۴

تجربه های سربازی

از روز اولی که من وارد سربازی شدم، دیدگاهم نسبت به سربازی یاد گیری و بدست آوردن تجربه های جدید بود. الان هم که حدود دو ماه از سربازی میگذره، من خیلی تجربه های جدیدی بدست آوردم که اگه سربازی نمیرفتم شاید هیچوقت اونها رو تجربه نمیکردم. سربازی به من اعتماد به نفس بیشتری داد. توانایی هایی در خودم کشف کردم که قبلا ازش بیخبر بودم. کلا این دوماه سربازی برای من یه جور بازی بود، عین این بازی هایی کامپیوتری که هر لحظه مشکلی پیش میاد و باید اون رو به هر راهی که ممکنه حلش کنی. روزی نبود که برای من در پادگان مشکلی پیش نیاد و من در صدد حل اون مشکل نباشم. نگهبانی، نظافت بد، بازداشت در یگان، اعزام به بیمارستان و ..... که همه و همه رو من تونستم حل کنم. درسته که خیلی وقتها اضطراب داشتم، خیلی وقتها نا امید میشدم و خیلی وقتها به راهایی مثل جعل یا تقلب متوسل میشدم ولی همیشه با تلقین های مثبت و باور کردن خودم این مشکلات رو مرتفع کردم و سعی کردم راه حل پیدا کنم. از این خوشحالم که فرصتی بدست آوردم تا توانایی های خودم رو بالا ببرم و به اونا جامه عمل بپوشانم.
خیلی ها تو پادگان خودشونو قربانی شرایط میدونن و عملا به جای اینکه دنبال راه حلی بگردن تا شرایط رو برای خودشون بهتر کنن، مدام غر میزنن و از روزگار شکایت میکنن، به زمین و زمان فحش میدن و ناله میکنن. خیلی ها تو پادگان هستن که بواسطه ی مشکلات پزشکی قادر به انجام بعضی از کارها مثل نگهبانی و رژه نیستند ولی به جای مراجعه به بهداری و اعزام به بیمارستان و گرفتن مدرک از اونها که اصلا هم سخت نیست، به فرمانده بدوبیراه میگن که چرا اونها رو مجبور به رژه یا نگهبانی میکنه و به اونهایی که مراحل بالا گذروندن و معافیت از رژه و نگهبانی گرفتن هم چپ چپ نگاه میکنن و فکر میکنن اونها حقشون رو خوردن. همیشه یکی از دوستام یه مثلی میگفت که یکی همش به یه امامزاده دعا میکرده و دخیل میبسته که تو قرعه کش بلیط بخت آزمایی برنده بشه، بعد از یه مدت امامزاده میاد به خوابش و میگه : تو لااقل یه بلیط بخر که برنده بشی !
اصولا آدما تو هر شرایطی که باشن دو راه بیشتر ندارن : یا خوش بگذرونن و حال کنن، یا سخت بگیرن و غر بزنن. بالاخره هر شرایطی حتی شرایط بسیار بد یه خوبی هایی هم داره که باید سعی کنیم خوبیهاش رو ببینیم و مثبت فکر کنیم. اگه بخوایم سخت بگیریم و همش ناراضی باشیم به خودمون سخت میگذره.
...........
اين يک دو سه روز نوبت عمر گذشت
چون آب بجويبار و چون باد بدشت
هرگز غم دو روز مرا ياد نگشت
روزي که نيامده‌ست و روزي که گذشت

9 Comments:

  • ama to age bilit ham begiri ,unam jaal mikoni... kheyli khelafi baba:)

    By Anonymous ناشناس, at ۵:۱۶ بعدازظهر, بهمن ۲۵, ۱۳۸۴  

  • areh..man ham in didgahe ro too sarbazi beh dast avordeh boodam...movafagho pirooz bashi.
    vali migam ajab padeganiyeh!...weblogeto too sarbazi ham UP mikoni !
    ;-)

    By Anonymous ناشناس, at ۱۰:۳۷ بعدازظهر, بهمن ۲۵, ۱۳۸۴  

  • وآنچه را که تجربه آسان نمی فروخت
    از حادثه به هدیه پذیرفته ام
    در انحنای طول خط زمانی
    ای لحظه
    ای دقیقه ی معهود
    با من کس این نگفت
    قیمت هرچیز
    در طول خط منکسری راه می رود

    By Anonymous ناشناس, at ۲:۳۱ قبل‌ازظهر, بهمن ۲۶, ۱۳۸۴  

  • يه راه سومی هم بايد باشه و لی فعلا نيست
    :-)
    Happy Valentine Day

    By Blogger شب بین, at ۹:۵۵ قبل‌ازظهر, بهمن ۲۶, ۱۳۸۴  

  • man am Gay e delshekastam ... age tonesti ye saram be man bezan

    By Anonymous ناشناس, at ۱۱:۵۰ بعدازظهر, بهمن ۲۶, ۱۳۸۴  

  • سلام.تو این دوران به ادم خیلی سخت اما خیلی خوش میگذره

    By Blogger koooootah, at ۲:۳۹ بعدازظهر, اسفند ۰۴, ۱۳۸۴  

  • سلام...آموزشی خیلی حال میده ولی قسمت سختش 18 ماه بعد از آموزشیه، الان ...ماه خدمت هستی:) اینو نمیدونی ولی از یک پایه خدمت 19 ماهه قبول کن

    ولی کلا این 2 سال مالیات عمره، سعی کن بی هدف و بی برنامه از دستش ندی چون اگه دچار روزمرگی شدی آدمو بیچاره میکنه...اصلا تو سربازی سعی میکنن دچار روزمرگیت کنن...یکی از دوستام میگفت این 2 سال وقت آموزشه، کلی چیز که می خواهی می تونی توش یاد بگیری...باور کن فقط یک کمی انرژی می خواد...من بد نگذروندمش گرچه اون وسطاش واقعا دیگه خل میشی و فکر می کنی هیچ موقع تموم نمیشه

    By Blogger Sepehr, at ۱۰:۴۸ قبل‌ازظهر, فروردین ۱۴, ۱۳۸۵  

  • "خدمت سربازی"
    و مواد مخدر خطرناک
    کامیار آزادمهر- تهران

    یکی از بزرگترین معضلاتی که قشر جوان امروز با آن مواجه است مسئله ی خدمت اجباری سربازی است. خدمت اجباری در ایران از بزرگترین موانعی است که سر راه زندگی یک پسر جوان قرار دارد. مانعی که او از زمان وارد شدن به سالهای آخر دبیرستان با آن مواجه می شود و باید هرگونه تلاشی را انجام دهد تا زمان آن را به تعویق بیاندازد تا باعث بازنگاه داشتن وی از پیشرفت و ادامه تحصیلات نشود. اکثراً خانواده هایی که مقداری شرایط مالی بهتری دارند و همچنین در قسمتی از دستگاه نظام هم آشنا دارند؛ با قیمت نسبتاً بالایی اقدام به خریدن مدت سربازی می کنند. که البته این کار به صورت "غیر قانونی" انجام گرفته و بعدها می تواند برای فرد ایجاد مشکل کند. به طور مثال دیگر نمی تواند در مراکز دولتی و یا برخی از ادارات خصوصی استخدام شود چون اکثرآً برای فرار از سربازی برگه های ناتوانی جسمی جعلی خریداری می کنند که نشاندهنده ناتوانی فرد در انجام بعضی از فعالیت هاست. جالب اینجاست که سربازی تا چند سال قبل به صورت قانونی فروخته می شد. اما برای جلوگیری از "بی عدالتی" از فروش آن جلوگیری شد تا امروز تنها قشر ثروتمند قادر به خرید آن باشند. در حالیکه مبلغ قبلی برای قشر متوسط و پایین آنچنان هم زیاد نبوده که غیر ممکن بنماید. بسیاری بر این عقیده اند که شرایط خفقان حاکم بر حکومت و ترس آن ها از حمله کشورهای دیگر به قصد براندازی جمهوری اسلامی مخصوصاً خطر حمله آمریکا باعث شده حکومت تلاش بیشتری برای جذب نیروهای مسلح کرده زیرا می داند که دیگر کسی حاضر نیست داوطلبانه جانش را فدای تفکرات پوچ و متحجر آنها کند. البته اکثر نظامیان عالی رتبه قادر به معاف کردن فرزند خود هستند و در غیر این صورت شرایط راحت و سهلی برای آن ها در طول خدمت فراهم می کنند.

    این در حالی است که با بالارفتن سطح فکری جامعه، جوانان دیگر حاضر نیستند برای یک نظام ضد انسانی که احساس اشتراکی با آن ندارند خدمت کنند. جوان امروز به فکر آسایش، رفاه، تحصیلات و کار مناسب است و حاضر نیست 2 سال از موثرترین و کلیدی ترین سال های عمر خود را در جایی سپری کند که جز دشنام و حرف زور چیز دیگری نمی شود و باید تمام مدت تحت فرمان شخص دیگری باشد. جوان امروز نیازی نمی بیند که تیر اندازی فرا گیرد و به در دست گرفتن اسلحه و پوشیدن لباس نظامی افتخار نمیکند. آن هم نظامی که با وی سر دشمنی دارد و در اولین فرصت وی را قربانی میلیتاریسم و خودکامگی های قدرتمندان خواهد کرد.

    جدیداً برای اینکه جوانان را به خدمت تشویق کنند و همچنین به خاطر همان خطراتی که گفته شد سعی کرده اند در پادگان ها شرایط بهتری فراهم کنند. البته این شرایط تنها به این ختم می شود که فرمانده کمتر به سربازان درجه دار دشنام دهد و یا غذای بهتری به سربازان درجه دار داده شود. البته وضع در تمام پادگان ها به یک شکل نیست و به قول معروف مخصوص به پادگان هایی است که نور چشمی ها در آنجا خدمت می کنند و باید شانس بیاوری تا در بین آن ها بر بخوری! اما با این همه حتی در همان پادگان ها نیز آمار سربازان فراری بسیار زیاد شده است. بسیاری که از ابتدا تن به خدمت نمی دهن، یا از کشور فرار می کنند یا اینکه در همان شرایط داخل به عنوان یک فراری و در واقع همچون مجرمی که از زندان گریخته باشد به زندگی خود ادامه می دهند. عده ای نیز در طول خدمت خود از شرایط آزار دهنده صبرشان لبریز شده و مشکلات بعدی را بجان میخرند و از پادگان فرار می کنند. آنهائی هم که ترجیح میدهند وضع را تحمل کنند و طوری این مانع را از سر راه بردارند با مشکلات دیگری مواجه میشوند.

    اعتیاد و ”کرک“
    مسئله بسیار بزرگی که در بویژه اخیرا در پادگان ها شیوع بیشتری از گذشته پیدا کرده است اعتیاد است. این تحفه جدید خرید و فروش ماده مخدر معروف به "کرک" در بین سربازان است. در واقع شرایط حاکم بر پادگان در دوران آموزشی اجازه نمیدهد تا افرادی که به مواد مخدر آلوده هستند از موادی که دارای بوی آشنا میباشد مانند تریاک و حشیش استفاده کنند. همچنین آماده و مصرف کردن این مواد نیز به زمان و جای مناسب نیاز دارد که بسادگی در اختیار سربازان نیست و با ورود کرک به ایران "راه حلی" برای این مشکل پیدا کرده اند! جوانی که باید از طرف دولت ساپورت و تشویق شده تا اعتیاد خود را ترک کند حتی در این وضعیت جرات ابراز بیماری خود را ندارد و در شرایط سخت پادگان حتی نیاز بیشتری نیز به این مواد پیدا میکند. اما تنها موادی که در دسترس وی قرار دارد کرک است که بو ندارد و مصرف آن آسانتر است و این در حالی است که کرک جزو خطرناکترین مواد شیمیایی اعتیاد آور شناخته شده است که باعث گندیدن و کرم گذاشتن نسوج بدن می شود. همچنین اعتیاد به آن بسیار شدید بوده و به آسانی سم زدایی نمی شود. ولی جوان بیمار از ترس بازخواست فرمانده خود با علم به اینکه مصرف این مواد با آنچه وی به آن معتاد بوده بسیار فرق دارد مجبور به مصرف آن می شود. همچنین مصرف قرصهای والیوم از جمله ترامادول که جزو قرص های آرام بخش بسیار قوی هستند نیز بسیار شیوع پیدا کرده تا جاییکه دولت مجبور شده فروش بدون نسخه ی آن را ممنوع کند. اما همچنان می توان بدون نسخه از بعضی از داروخانه ها به طور قاچاق تهیه کرد و برای همین با قیمت بالایی در پادگان ها به فروش می رسد که البته جنبه ای فراگیر تر دارد و به مصرف سربازانی که بیماری ندارند نیزمی رسد. می توان گفت این داروها تنها عامل آرامش سربازانی است که صبح تا شب مشغول تحقیر شدن هستند. این مشکلات در بین سربازان دیپلم و زیر دیپلمی که بنام سربازان سردوشی شناخته می شوند بیشتر است چون عده ی بسیاری از آن ها از قشر آسیب پذیر جامعه بوده و با مشکلات فراوان از جمله اعتیاد به مواد مخدر به این مکان بسته وارد می شوند. اما در بین سربازان سردوشی سربازان سن پایین بسیاری به چشم می خورند که شرایط ناعادلانه جامعه آن ها را به این جهنم خاموش کشانده. بسیاری از این سربازان دو سه شب اول گریه می کنند و صدای شنیدن صدای گریه در چند شب اول عادی است. رفتار فرمانده پادگان و دژبانان با سردوشی ها به شدت تحقیر آمیز است و تمام سعی آن ها در شکستن و نابود کردن شخصیت آنها می شود و هر کس که به این امر اعتراض کند به انفرادی فرستاده شده و در صورت ادامه به مکانی بد آب و هواتر تبعید می شود و اضافه خدمت می خورد. با وجود این شرایط سخت نمیتوان از یک نوجوان 18 ساله انتظار داشت که سیگار، قرص یا کرک را از دست همقطار خود نگرفته و درد تحقیر و توهین را مقداری آرامش نبخشد بدون آنکه به فردای آن فکر کند. اما سربازی تنها گوشه ای از تحقیر ها و موانعی است که بر سر راه ما جوانان در کشورهائی مانند ایران قرار دارد.
    MAHDE8852@GMAIL.COM

    By Anonymous ناشناس, at ۴:۴۳ بعدازظهر, شهریور ۲۵, ۱۳۸۶  

  • آقاجون سلام خوبی داداش ببخشید کامنت قبلی رو اشتباه گذاشتم لطفا پاکش کن..
    الان ميگی اين مزاحم ديگه از کجا پيداش شد ولی يک لحظه صبر کن
    من مهدی ..... خبرنگار شبکه خبری برنا هستم(برنا نيوز دات آی آر)
    يک کمک در مورد معضل سربازی ازت می خوام
    اگه کمکم کنی ممنون می شم
    الان توضيح ميدم:شبکه ما می خواد مشکلات جوونا رو بگه برا همين ما الان زووم کرديم رو سربازی تا بتونيم مسئولان رو به چالش بکشيم (نگی حالا که ما رفتيم يادتون افتاد...)
    می خوام کمکم کنی مشکلات تو سربازی اعم از آموزشی و مدت بعد از اون رفتار آدمای ژادگانا با بچه ها و ....همه مشکلارو که ديدی بدونم.به کمکت خيلی احتياجه
    اگه ممکنه بهم ميل بزن شمارهای چيزی بده که باهات تماس بگيرم
    mahde8852@gmail.com

    By Anonymous ناشناس, at ۴:۴۵ بعدازظهر, شهریور ۲۵, ۱۳۸۶  

ارسال یک نظر

<< Home