A Queer Diaries

دوشنبه، مهر ۱۰، ۱۳۸۵

عشق و وابستگی

ׁׁׁׁ"اگر به زبان مردم و فرشتگان سخن گویم و عشق نداشته باشم، به نُحاس ِ صدادهنده و سنج ِ فغان کننده مانندم. اگر صاحب عطیه ی پیشگویی باشم و آگاه باشم بر تمام اسرار و بر تمام دانش ها؛ اگر ایمانم چنان کامل باشد، تا آنجا که کوه ها را جا به جا کنم، و عشق نداشته باشم، هیچم.

ׁׁׁׁاگر تمامی اموالم را میان فقرا تقسیم کنم و اگر بدن خود را به آتش بسپارم، اما اگر عشق نداشته باشم، هیچ حاصلی به دستم نیست.

ׁׁׁׁعشق بردبار است، عشق مهربان است، در آتش حسد نمی سوزد، کبر ندارد، غرور ندارد، اطوار ناپسندیده ندارد، نفع خویش را خواهان نیست، خشم نمیگیرد، سوءظن ندارد، از ناراستی شاد نمی شود اما با راستی به شعف می آید، در همه چیز صبر می کند، همه را باور می کند، همواره امیدوارست و همواره بردبار ... . عشق هرگز نابود نمی شود." (1)



ׁׁׁׁشاید این چند خط پولس قدیس برای توصیف عشق کافی باشد، اما لازم می دانم نکاتی چند را در این باب متذکر شوم. عشقی که در اینجا بحث می شود، عشق بالغانه است، عشقی که حد و مرز ندارد، حساب و کتاب سرش نمی شود. تملک ندارد و به دنبال منفعت نیست. نمی دانم چرا اکثرا عشق با وابستگی اشتباه گرفته می شود. وابستگی و عشق دو مقوله مجزا هستند. وابستگی عشق به خطا رفته است. وابستگی تملک معشوق و در بند کشیدن و اسارت اوست و عشق آزادی او. عاشق بدون قید و شرط و بدون چشمداشت معشوقش را دوست می دارد، او را آزاد می گذارد، به او مظنون نیست و در قبال ابراز عشقش درخواستی ندارد و تایید معشوق را طلب نمی کند. به دنبال اثبات عشق خویش به معشوق نیست. به هم کس و همه چیز عشق می ورزد و به عشق دیگران به معشوقش حسد ندارد.

ׁׁׁׁׁׁׁׁׁׁׁׁگر از دوست چشمت به احسان اوست

ׁׁׁׁׁׁׁׁׁׁׁׁׁׁׁׁׁׁׁׁׁׁׁׁتو در بند خویشی نه در بند دوست.

ׁׁׁׁبه نظر من شعر "ای که تویی همه کسم، بی تو میگیره نفسم، اگه تو رو داشته باشم، به هرچی می خوام می رسم ... " و امثال آن، گرچه در نگاه اول بسیار عاشقانه به نظر می رسند که عاشق خود را در معشوق خویش غرق کرده است، اما وابستگی مطلق است. عشقی که ما را از نفس کشیدن باز می دارد، عشق نیست. عشقی درست است که ما را متعالی کند و به کمال برساند، به ما انگیزه دهد نه آنکه دست و پای ما را ببندد.

ׁׁׁׁعاشق و معشوق مانند دو ریل قطار به صورت موازی با هم حرکت می کنند. دو دنیای متفاوت، دو فکر مجزا که به یک سمت و یک جهت در حرکتند. دو دنیا که نه آنقدر از هم دور باشند که فکر کنند مستقل زندگی می کنند و نه آنقدر نزدیک باشند که به نظر برسد به حریم خصوصی هم تجاوز می کنند. البته چون هیچ انسانی کامل نیست، همیشه عشق با وابستگی همراه می شود. می دانیم که مالک معشوقمان نیستیم، اما چون کامل نیستیم، سعی در تملک او داریم، در قبال عشقمان درخواست می کنیم و به عشق فرد دیگری به معشوقمان حسد می ورزیم. به معشوقمان مظنونیم و سعی در اسارت او داریم.

ׁׁׁׁ"تجزیه و تحلیل عشق بس است. اینک باید بکوشیم که انرژی عشق از ما بگذرد ... . عشقی که هنگام نفوذ به درون ما، نرم می کند، ناب می کند، تازه می کند، بازسازی می کند، دگرگون می کند. پس بگذارید عشق وارد شود ... . هدف ما در این دنیا باید همین باشد: آموختن عشق ورزیدن ... . زندگی هزاران فرصت برای آموختن عشق ورزیدن در اختیار ما می گذارد ... . زندگی یک تعطیلات طولانی نیست، آموزش مداوم است. و مهم ترین درسی که در پیش داریم همین است: آموختن عشق ورزیدن، و هر بار بهتر عشق ورزیدن." (2)



1- قطعه ای از رساله ی اول پولس قدیس به قرنتیان، عهد جدید.

2- بخشی از کتاب عطیه برتر، پائولو کوئلیو.

22 Comments:

  • انگار همیشه اولین نظر را باید من بگذارم . مدت خیلی زیادی ست که دیگه نه می نویسم و نه وبلاگ گی میخونم ولی خب وبلاگ تو و نوشته هات برایم جالب هستند . چون برای آپدیت کردن وبلاگت و نوشتن مطلب جدید، فکر می کنی و وقت می گذاری .

    By Anonymous ناشناس, at ۱۰:۲۲ بعدازظهر, مهر ۱۰, ۱۳۸۵  

  • سلام روزبه جان
    مطلب جالبی بود خصوصا که از جهاتی بی مناسبت هم نبود
    منظورم موردی بود که همین اخیر بین بعضی دوستان بوجود اومده بود
    موفق باشی

    By Anonymous ناشناس, at ۱:۲۸ قبل‌ازظهر, مهر ۱۱, ۱۳۸۵  

  • salam
    mer30 ke khabaram kardi.
    movafagh bashi.
    felan

    By Blogger pesare32, at ۱۲:۰۷ قبل‌ازظهر, مهر ۱۲, ۱۳۸۵  

  • عشق يعني ديدن شادي او
    عشق يعني حاضر بودن او در قلبم
    عشق يعني او كه آزاد است

    By Blogger aram, at ۱:۲۱ قبل‌ازظهر, مهر ۱۲, ۱۳۸۵  

  • Whoops! it all sounds Greek to me...

    By Blogger Sepehr, at ۸:۰۱ قبل‌ازظهر, مهر ۱۲, ۱۳۸۵  

  • سلام بسيار زيبا بود. مرسي از خبر براي آپ ديت شدن
    مي دوني مسئله مهم اينه كه كسي رو كه بايد بهش اين عشق عرفاني رو داشته باشي پيدا كني. منظورم عشقي نيست كه در يك روز پيدا بشه و با دو روز نديدن از بين بره. منظورم اينه كه دو نفر بتونن براي هم فداكاري كنن و عاشق واقعي باشند.

    By Anonymous ناشناس, at ۱:۱۱ بعدازظهر, مهر ۱۲, ۱۳۸۵  

  • سلام دوست خوبم . از اینکه بهم خبر دادی خیلی متشکرم.
    راستش این نوشتت منو بدجوری یاد نحوه صحبت کردن نوید انداخت. خیلی جالب بود.
    از اون لطفی هم که نسبت بهم داشتی بینهایت ممنونم.
    اگه اجازه بدی وبلاگت رو توی لینکهای وبم اضافه کنم.
    با تقدیم هفت شاخه گل
    دنی

    By Blogger dani, at ۷:۱۲ بعدازظهر, مهر ۱۲, ۱۳۸۵  

  • روزبه جان به تو و به احساست تبریک می گم .... خوشحال شدم وقتی مطلبتو خوندم .... بالاخره یکی یه حرف درست زد ..... آره حتی کسایی که ادعای عشق خدایی می کنن .. حتما یه چیزی ازش می خوان در صورتیکه کسی عاشق حقیقیه که معشوقو به خاطر خود اون بخواد

    By Anonymous ناشناس, at ۱۲:۱۳ بعدازظهر, مهر ۱۳, ۱۳۸۵  

  • درک تقریبا کاملی بود از عشق چون قرار بود فعلا هیچکس درک کاملی ازش نداشته باشه گفتم تقریبا. در عین حال خیلی دست نیافتنی عمده ی ما در همان اولین لحظات اینقدر اسیر حس تملک و شور و شوق و هیجانی که فقط همون ابتدا داره می شیم که خیلی دیر به فکر می افتیم باید عاشق می بودیم

    By Anonymous ناشناس, at ۱۱:۴۸ قبل‌ازظهر, مهر ۱۴, ۱۳۸۵  

  • با تعابیرت از عشق موافقم

    By Anonymous ناشناس, at ۱۱:۳۰ بعدازظهر, مهر ۱۸, ۱۳۸۵  

  • وقتي آدم حرفايي ميزنه كه حقيقت هست همون موقع زماني هست كه ممكنه تو همون جهت از طرف خدا آزمايش شه و اين آزمايشي سخته.بارها اينو تجربه كردم تا به اينجا رسيدم كه ديگه حرف دهنم رو مزه مزه ميكنم بعد تا 10000 ميشمارم بعد ميزنم حرفمو تازه همون موقع هم كلي ميترسم.حرفاي خوب و صحيح صبر و استقامت خوب ميخواد

    By Blogger koooootah, at ۹:۱۷ بعدازظهر, مهر ۲۰, ۱۳۸۵  

  • اون 2 نفر عاشق لوكوموتيوران ها هستند يا مسافراي قطار؟!
    ميترسم اينقدر حواسشون به هم باشه كه قطارها از ريل خارج بشن!!

    By Anonymous ناشناس, at ۱۲:۳۱ قبل‌ازظهر, مهر ۲۲, ۱۳۸۵  

  • چقدر عالی بود این پست شما...:"...خشم نمیگیرد، سوءظن ندارد، از ناراستی شاد نمی شود اما با راستی به شعف می آید، در همه چیز صبر می کند، همه را باور می کند، همواره امیدوارست و همواره بردبار ..". ازآشنایی با وبلاگتان خوشحالم.

    By Anonymous ناشناس, at ۹:۱۳ قبل‌ازظهر, مهر ۲۲, ۱۳۸۵  

  • گريه بدم خنده شدم ديو بدم بنده شدم
    دولـت عشـق آمد و من دولت پاينده شدم

    به اميد روشني همه قلب ها به نور عشق و به بهترين آرزوها براي شما دوست هم انديش.

    By Anonymous ناشناس, at ۱۱:۵۱ بعدازظهر, مهر ۲۴, ۱۳۸۵  

  • salam
    eshgh eshgh va baz ham eshgh ajibe na
    rasti chera khodet nminevisi chera kalamate khodeto boroz nmidi az lotfe nazaretam mamnonam bazam be man sar bezan khoshhal misham

    By Anonymous ناشناس, at ۱۰:۰۷ بعدازظهر, مهر ۲۹, ۱۳۸۵  

  • خیلی خیلی ایدال فکر میکنی گاهی بین نظریه تا عمل فرسنگها فاصله س من به شخصه حرفات رو قبول دارم اما در مقام عمل خیلی سخته که آدم همین کار بکنه

    By Anonymous ناشناس, at ۹:۰۰ بعدازظهر, مهر ۳۰, ۱۳۸۵  

  • چه هواهای خوشی هست تو پستت و کامنت هاش. حرفهای پولس رسول خیلی قشنگ بود. جسم خاک از عشق بر افلاک شد/کوه در رقص آمد و چالاک شد/ شاد باش ای عشق خوش سودای ما/ ای دوای جمله علت های ما/...

    By Anonymous ناشناس, at ۱۱:۴۰ بعدازظهر, آبان ۰۳, ۱۳۸۵  

  • آن جا که شدی مست همان جای بخسبی
    و آن سوی که ساقی است همان سوی شتابی
    تا چند در آتش روی ای دل نه حدیدی
    وی دیده گرینده بس است این نه سحابی
    ای ساقی مه روی چه مست است دو چشمت
    انگشتک می زن که تو بر راه صوابی

    By Anonymous ناشناس, at ۱۱:۴۳ بعدازظهر, آبان ۰۳, ۱۳۸۵  

  • روزبه جان مرسی از مطالب مفیدت!

    By Anonymous ناشناس, at ۶:۳۲ بعدازظهر, فروردین ۲۹, ۱۳۸۷  

  • وقتي با چشماي باز نگاه ميكنيم ميبينيم كه دنيامون پر از وابستگيه كم كم عشق داره خيلي بي معنا ميشه و تقدّسِشو از دست ميده . ممنون از مطلب مفيدتون اخه خيلي به من كمك كرد بازم ممنون !!!!!!!!!!!!!!

    By Anonymous ناشناس, at ۲:۴۰ بعدازظهر, تیر ۲۴, ۱۳۸۷  

  • سلام:به نظر من وابستگی ادم به یکی مثل خودمون خطرناک اگه به درونمون برگردیم و لحظه ی نبود اونی رو که بهش وابسته شدیم رو فرض کنیم به خطرش پی میبریم .باید برای قوی کردن درونمون تلاش کنیم به جایی برسیم که خودمون خودمون رو کفایت کنیم.تشرف

    By Anonymous ناشناس, at ۱۲:۲۲ قبل‌ازظهر, مهر ۰۳, ۱۳۸۸  

  • قطعا وابستکی خوب نیست و عشق خوب اما عشق هم درد سر های خودش رو داره نباید غافل شد و مهمتر از همه ی اینها پی بردن به تفاوت بین عشق و وابستگی.تشرف

    By Anonymous احمد, at ۱۲:۳۲ قبل‌ازظهر, مهر ۰۳, ۱۳۸۸  

ارسال یک نظر

<< Home