A Queer Diaries

پنجشنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۸۵

سعدي

ׁׁׁׁدر سالى محمد خوارزمشاه، رحمه الله عليه با ختا برای مصلحتی صلح اختيار کرد. به جامع کاشغر درآمدم، پسری ديدم نحوی به غايت اعتدال و نهايت جمال چنانکه در امثال او گويند:

معلمت همه شوخى و دلبرى آموختׁׁׁׁجفا و عتاب و ستمگرى آموخت

من آدمى به چنين شكل و خوى و قد و روشׁׁنديده­ام مگر اين شيوه از پرى آموخت

ׁׁׁׁمقدمه نحو زمخشری(1) در دست داشت و همی خواند: ضرب زيد عمروا و کان المتعدی عمروا. گفتم: ای پسر، خوارزم و ختا صلح کردند و زيد و عمرو را همچنان خصومت باقيست؟ بخنديد و مولدم پرسيد. گفتم: خاک شيراز. گفت: از سخنان سعدی چه داری؟ گفتم:

بليت بنحوی يصول مغاضباׁׁׁׁعلی کزيد فی مقابله العمرو(2)

علی جر ذيل يرفع راسهׁׁׁׁو هل یستقيم الرفع من عامل الجر

ׁׁׁׁلختی به انديشه فرو رفت و گفت: غالب اشعار او در اين زمين به زبان پارسيست، اگر بگويی به فهم نزديکتر باشد. کلم الناس علی قدر عقولهم(3). گفتم:

طبع تو را تا هوس نحو كردׁׁׁׁصورت صبر از دل ما محو كرد

اى دل عشاق به دام تو صيدׁׁׁׁما به تو مشغول تو با عمرو و زيد

ׁׁׁׁبامدادان که عزم سفر مصمم شد، گفته بودندش که فلان سعديست. دوان آمد و تلطف کرد و تاسف خورد که چندين مدت چرا نگفتی که منم تا شکر قدوم بزرگان را ميان بخدمت ببستمی. گفتم: با وجودت ز من آواز نيايد که منم. گفتا: چه شود گر درين خطه چندين بر آسايی تا بخدمت مستفيد گرديم؟ گفتم: نتوانم بحکم اين حکايت:

بزرگى ديدم اندر كوهسارىׁׁׁׁقناعت كرده از دنيا به غارى

چرا گفتم: به شهر اندر نيايىׁׁׁׁكه بارى، بندى از دل برگشايى

بگفت: آنجا پري رويان نغزندׁׁׁׁچو گِل بسيار شد پيلان بلغزند

ׁׁׁׁاين را بگفتم و بوسه بر سر و روی يکديگر داديم و وداع کرديم.

بوسه دادن به روى دوست چه سود؟ׁׁׁׁهم در اين لحظه كردنش بدرود

سيب گويى وداع بستان كردׁׁׁׁروى از اين نيمه سرخ، و زان سو زرد

ان لم اُمت یوم الوداع تاسفاׁׁׁׁلا تحسبونی فی المودﺓ منصفا (4)

گلستان سعدي - باب عشق و جواني

-------------------------------------------

(1) یكی از علمای بزرگ ادیب كه دارای تصانیف و تالیف های بسیار است.

(2) به شخصی نحوی دچار شدم كه بر من غضبناك شد و حمله می­كرد مانند حمله ی زید در روبرو شدن با عمرو.

(3) با مردم به اندازه ی فهم ایشان سخن گویید.

(4) هرگاه روز وداع از غصه نمردم، مرا در دوستی منصف و عادل مپندارید.


14 Comments:

  • نمیدونستم سعدی هم بعله ! جالب بود هرچند یه نمه شخت بود

    By Anonymous ناشناس, at ۸:۲۴ بعدازظهر, بهمن ۱۲, ۱۳۸۵  

  • روی بنما و مراگو که زجان دل برگیر
    پیش شمع آتش پروانه بجان گو در گیر
    دوستان به روز کردم......منت بر سر این تازه وارد گذارید

    By Anonymous ناشناس, at ۱۱:۵۱ بعدازظهر, بهمن ۱۲, ۱۳۸۵  

  • سلام روزبه جان. چه خوب که خبری ازت شد. امیدوارم همه چی خوب پیش بره

    By Anonymous ناشناس, at ۱:۴۹ قبل‌ازظهر, بهمن ۱۳, ۱۳۸۵  

  • پس دیگه داری رفتنی میشی
    به سلامت
    اینقدر ها هم که فکر میکنی سخت نیست
    یعنی اصلاً سخت نیست
    نوشتن یادت نره

    By Anonymous ناشناس, at ۱۱:۴۱ قبل‌ازظهر, بهمن ۱۳, ۱۳۸۵  

  • این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    By Anonymous ناشناس, at ۷:۵۲ بعدازظهر, بهمن ۱۴, ۱۳۸۵  

  • سلام روزبه جان . خیلی مطلبت جالب بود . این آقای سعدی در هزلیات و هجویاتش فراتر از این همه رفته ! خلاصه به شیطونی های پسرانه اش معروفه . موفق باشی . قربانت . شاهین

    By Anonymous ناشناس, at ۸:۰۰ بعدازظهر, بهمن ۱۴, ۱۳۸۵  

  • che ajib roozegarist , aref bisexual dide boodid ?

    By Anonymous ناشناس, at ۱۱:۵۱ بعدازظهر, بهمن ۱۴, ۱۳۸۵  

  • یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد
    بوداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد
    ......
    کاغذین جامه بخوناب بشویم که فلک
    ره نمونیم بپای علم داد نکرد
    ادامه ی داستان جستجو گر عشق رو نوشتم...امیدوارم که لذت ببرین
    www.dionsius.blogfa.com

    By Anonymous ناشناس, at ۱:۰۳ قبل‌ازظهر, بهمن ۱۵, ۱۳۸۵  

  • سلام روزبه جان
    دوست سرو سنگین خودمون
    کسیکه که از وقتی سفرش حتمی شده
    دیگه به وبلاگمون افتخار نمیده
    پسر از ادبیات هم می نویسی
    خوبه چون واقعا مطمعن شدم روشنفکری
    در هر حال هرجا هستی
    و هر جا میری موفق باشی

    By Anonymous ناشناس, at ۱۱:۲۸ بعدازظهر, بهمن ۱۵, ۱۳۸۵  

  • ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
    بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس
    ...
    محمل جانان ببوس آنگه بزاری عرضه دار
    کز فراقت سوختم ای مهربان فریاد رس
    عزیزان به روز کردم

    By Anonymous ناشناس, at ۹:۳۶ قبل‌ازظهر, بهمن ۱۹, ۱۳۸۵  

  • بابا قبلا يه سري هم به من ميزدي
    اما حق ميدم بهت
    شلوغي

    اين پستت خيلي سخت بوود خوندنش
    بايد چندتا واحد ادبيات كهن هم تو بلاگت درس بدي

    By Blogger saaye e tariki, at ۸:۴۸ بعدازظهر, بهمن ۱۹, ۱۳۸۵  

  • Salam Aghaye ETTEHAD!!!!!!!
    doroste ke az shoma khosham nemiad!
    amma hazer nemisham bikhodo bijahat az shoma enteghad konam!
    faghat goftam ke haminjoori nemishe vojood ya adame vojood ro esbat kard!
    niazi nabood 1 doone az comment haye kootah ro siah koni!
    nazaretam mohtaram!!!!

    By Anonymous ناشناس, at ۹:۵۴ بعدازظهر, بهمن ۱۹, ۱۳۸۵  

  • سلام

    By Blogger shervin, at ۶:۵۶ بعدازظهر, بهمن ۲۰, ۱۳۸۵  

  • يه بار ديگه سلام
    راستشو بخاي نخواستم سيزدهمين نفري باشم كه كامنت ميذارم
    واسه همين تو چهاردهمي گذاشتم !!!!!!1


    زان مي نگرم به چشم سر در صورت
    زيرا كه ز معني است اثر در صورت


    اين عالم صورت است و ما در صوريم
    معني نتوان ديد مگر در صورت


    مگه نه ؟؟؟؟؟؟

    By Blogger shervin, at ۶:۵۸ بعدازظهر, بهمن ۲۰, ۱۳۸۵  

ارسال یک نظر

<< Home