هجرت
"کفشهایم کو،
چه کسی بود صدا زد: سهراب؟
...
شب خرداد به آرامی یک مرثیه از روی سر ثانیهها میگذرد
و نسیمی خنک از حاشیه سبز پتو خواب مرا میروبد.
بوی هجرت میآید:
بالش من پُر آواز پَر چلچلههاست."
ׁׁׁׁلحظهی رفتن نزدیکست. به زودی برای چند سال یا شاید هم برای همیشه ایران را ترک خواهم کرد. خواهرم حتی با فکر کردن به رفتن من گریهاش میگیرد؛ مادرم مانند همیشه خوددار و صبور است، از چهرهاش نمیتوان چیزی خواند و برایم سبزی قورمهسبزی خشک میکند؛ برادرم به درستی تصمیم من مشکوکست، مدام راه حل های دیگر را تکرار میکند و مطمئن است که دستگیری ملوانان بریتانیایی بر صدور ویزایم تاثیر خواهد گذاشت؛ اما من، اضطرابی ندارم؛ با شادی کارهای مربوط به رفتنم را انجام میدهم؛ در تصمیم خود قاطعم و مطمئنم با توجه به شرایط بهترین گزینه را انتخاب کردهام. میلاد عزیزم نیز چند ماه بعد از رفتنم به من ملحق خواهد شد.
"بايد امشب بروم.
بايد امشب چمداني را
که به اندازه پيراهن تنهايي من جا دارد، بردارم
و به سمتي بروم
که درختان حماسي پيداست،
رو به آن وسعت بيواژه که همواره مرا ميخواند.
يک نفر باز صدا زد: سهراب
کفشهايم کو؟"
21 Comments:
عبور باید کرد
و همنورد افق های دور باید شد
By مهدی, at ۱:۳۱ بعدازظهر, فروردین ۱۷, ۱۳۸۶
سلام
اميدورام كه همه چيز طبق ميل شما پيش بره
براي شما و ميلاد آرزوي موفقيت دارم
By بهبد پرشان, at ۱:۳۶ بعدازظهر, فروردین ۱۷, ۱۳۸۶
تنها آرزوي كوچك خوشبختي برات دارم
By aram, at ۳:۳۶ بعدازظهر, فروردین ۱۷, ۱۳۸۶
ba durud
baraye shoma va milad arezuye movafaghiyat mikonam
o,idvaram be dune hich moshkeli iran ra tark konid
va zendegi khobi ra dar maghsade morde nazar shoro koni
تو اين دنيا ديوونه
عشقه كه ميمونه
By ناشناس, at ۶:۰۶ بعدازظهر, فروردین ۱۷, ۱۳۸۶
استاد مدیتیشن اش می گوید مهم نیست خیلی ها نان ندارند ، مهم این است که ما خوش بختیم .
خوش بخت باشی
By ناشناس, at ۱۰:۰۰ بعدازظهر, فروردین ۱۷, ۱۳۸۶
ببینم، نمی تونی پابرهنه بری؟
By آدم آهنی, at ۱۰:۲۰ بعدازظهر, فروردین ۱۸, ۱۳۸۶
از صمیم قلب آرزو می کنم سفرت به خیر باشه و همیشه در کنار عشقت باشی
By ناشناس, at ۱۱:۱۵ بعدازظهر, فروردین ۱۸, ۱۳۸۶
باشه روزبه عزیزم
برو برو و زندگیت رو بساز
میدونم خوب میسازیش
خوب بسازش
خوشحال و خندان
بدون پشیمانی
آرزو می کنم
آرزو می کنم همیشه با هم بمونین و قدر همدیگرو بدونین
قوی باشین و هیچوقت هیچوقت به کمتر از آرزوهاتون رضایت ندین
تا همیشه دوستون داریم
By ناشناس, at ۱۱:۱۲ بعدازظهر, فروردین ۱۹, ۱۳۸۶
man be jaye safar khosh
arezoooye khoshbakhti daram barat harja ke bashi !!!
in ro az samim ghalb arezooo mikonam !
ya hagh
bedrood
By ناشناس, at ۱۱:۴۴ بعدازظهر, فروردین ۱۹, ۱۳۸۶
سلام روزبه عزیزم
برات از صمیم قلب آرزوی موفقیت و سلامتی می کنم
نمی دونم خیر تو در این است که بمانی یا بروی
اما آرزو می کنم بهترین برای تو محقق شود .
دوست دارت - وفا
By ناشناس, at ۱۲:۰۰ قبلازظهر, فروردین ۲۰, ۱۳۸۶
در اين عبور گيج پايانهاي
آيا هست؟
بدان اميد كه باشد! دستكم براي تو
By ناشناس, at ۱:۲۷ قبلازظهر, فروردین ۲۰, ۱۳۸۶
هرجا که هستی موفق باشی
By ناشناس, at ۱:۵۵ بعدازظهر, فروردین ۲۰, ۱۳۸۶
هر جا که باشی اسمان همین رنگ است اما عزیزم دل خوش بدار به هر آنچه که داری
خوش باشی و روزگارت به کام
By ناشناس, at ۱۲:۳۷ بعدازظهر, فروردین ۲۲, ۱۳۸۶
بیا و عشق رو از ما یاد بگیر
از ما که عاشقیمو عاشق نشدیم!!
mersi az nazaret :X
http://bargibarbad.blogfa.com
By ناشناس, at ۹:۲۲ قبلازظهر, فروردین ۲۴, ۱۳۸۶
سلام
دوست عزیز ضمن آرزوی موفقیت برای شما این را بگویم که هرجا که باشید یادتان با ما خواهد بود و از هرجا که بنویسید نوشته هایتان را خواهیم خواند مهم موفقیت و خوشبختی شماست و خوشبختی چیزی نیست جز احساس آن در هرجا که حس خوشبختی دارید خوشبخت خواهید بود .
به امید خوشبختی همه . موفق باشید
By ناشناس, at ۱۲:۰۶ بعدازظهر, فروردین ۲۴, ۱۳۸۶
نگاه اولت بر من اثر كرد، نگاه دومت ديوونهام كرد، نگاه سومت عاشقترم كرد، اه، گندشو در آوردي، نگاه آخرت ديگه هيزبازي بود!
----------
www.dozdedela.blogfa.com
----------
Alfonso
By ناشناس, at ۳:۰۹ بعدازظهر, فروردین ۲۴, ۱۳۸۶
Some people doubt that each of us
Have angels to protect us,
Assigned by God when we were born,
To love us and direct us.
And though we cannot see them,
They're always at our side,
Companions while we're living,
And after we have died.
God knew we needed someone
To watch us night and day,
To guide us down the narrow path
and keep all harm away.
Someone of endless wisdom,
Whom He could always trust,
To guard us every minute,
And take good care of us.
So carefully He chose each one,
For every living soul,
Some with wings of silver,
And some with wings of gold,
But all filled with a burning love,
That never has an end,
And each of us is blessed to have,
A Special Angel Friend.
By ناشناس, at ۱۲:۳۳ قبلازظهر, فروردین ۲۵, ۱۳۸۶
--------------------------------------------------------------------------------
شيشه اي مي شکند ...
يک نفر مي پرسد...
چرا شيشه شکست؟
مادري مي گويد...
شايد اين رفع بلاست
يک نفر زمزمه کرد...
باد سرد وحشي مثل يک کودک شيطان آمد،
شيشه ي پنجره را زود شکست.
کاش امشب که دلم مثل آن شيشه ي مغرور
شکست،
عابري خنده کنان مي آمد...
تکه اي از آن را بر مي داشت...
مرحمي
بر دل تنگم مي شد...
اما امشب ديدم...
هيچ کس هيچ نگفت،
قصه ام را نشنيد...
از خودم مي پرسم
آيا ارزش قلب من
از شيشه ي پنجره هم
کمتر است؟
By ناشناس, at ۱۲:۳۶ قبلازظهر, فروردین ۲۵, ۱۳۸۶
مرا با این بالش و این دو تا ملافه و این سه تا شکلات
روی میزت راه می دهی؟
میشود وقتی مینویسی
دست چپت توی دست من باشد؟
اگر خوابم برد
موقع رفتن
جا نگذاری مرا روی میز !
از دلتنگیت میمیرم
وقتی نيستی
میخواهم بدانم چی پوشيدهای
و هزار چيز ديگر
تو بگو
چطور به خودم و خدا
کلافه بپیچم
تا بيایی؟
خندههای تو
کودکیام را به من میبخشد
و آغوش تو
آرامشی بهشتی
و دستهای تو
اعتمادی که به انسان دارم
...
چقدر از نداشتنت میترسم ...
By ناشناس, at ۱۲:۳۷ قبلازظهر, فروردین ۲۵, ۱۳۸۶
rouzbeh ettehad'e aziz
lotf kon address email baray'e man befrest, har che zoodtar. mamnoonam.
saghi ghahraman
By Saghi Ghahraman, at ۲:۲۷ قبلازظهر, فروردین ۲۹, ۱۳۸۶
شقدل بيمار شد از دست رفيقان مددي/تا طبيبش بسر آريم و دوائي نکنيم.....به روز هستم......حتماً سر بزنيد.....متشکرم
By ناشناس, at ۷:۲۷ بعدازظهر, فروردین ۲۹, ۱۳۸۶
ارسال یک نظر
<< Home