کانادا
ׁׁׁׁآمدن من به کانادا همراه شد با پایان قصهام با میلاد؛ رابطهای پنج ساله پر از فراز و نشیب و نزدیک به چهار سال زندگی مشترکمان زیر یک سقف در کشوری خارجی. نوشتن دربارهی رابطهای که تمام شده کار راحتی نیست؛ خصوصا اینکه هر قصهای دو طرف دارد و مسلما من نمی توانم بی طرفانه به آن نگاه کنم و اصلا قصدی هم ندارم به آن بپردازم. با این وجود، پایان هر رابطهای برای هر دو طرف تلخ است و زخمهایی به جا میگذارد که التیامشان زمان میخواهد. خوشبختانه حالا بیش از یک سال و اندی از آن روزها گذشته، افسردگی ناشی از پایان رابطه خاتمه یافته و از رابطهام با او دیگر چیزی غیر از خاطره باقی نماندهاست. توانایی حفظ رابطه برای پنج سال و تجربه زندگی مشترک هرچند با پایانی تلخ، برای هر دوی ما اندوختهای عظیم و تجربهای ارزشمند است و به ما در رابطههای بعدیمان کمک خواهد کرد.
ׁׁׁׁاگر چه بنا بر درخواست میلاد با هم در ارتباط نیستیم، اما برایش آرزویی جز موفقیت و کامیابی در تمامی عرصههای زندگی ندارم.
5 Comments:
..وقتی یه رابطه تموم میشه من خیلی ناراحت میشم..هر چند ممکنه منطقی باشه..ولی این نشون میده باید توی احساساتمون تجدیدنظر کنیم..تا اینطوری نشه!...
یوسف
By نقطه چین ها . . ., at ۱۰:۰۱ بعدازظهر, دی ۲۲, ۱۳۹۰
سلام
تمام وبلاگتو خوندم
خیلی روان می نویسی
خیلی کم پیش میاد آدم از نوشته هات خسته بشه
بهت تبریک میگم
در ضمن خیلی برام جالب بود نوشتهات
تقریبا همه ی ما یه مدتی باید همه ی این فراز و نشیب ها رو بگذرونیم
ولی خیلی قوی عمل کرده بودی
مرسی از نوشته های زیبات
By mojtaba, at ۱۰:۳۶ بعدازظهر, دی ۲۴, ۱۳۹۰
همه ی وبلاگو خوندم
روش فکر کردن و نوشتنتو خیلی دوس داشتم
فک کنم پشت این نوشته های روون با وسواس پیچیده ای فکر میکنی D:
بنویس لطفا
بیشدر
By ناشناس, at ۱۲:۴۴ قبلازظهر, بهمن ۱۰, ۱۳۹۰
متاسفم که رابطه تون اینطور شد... برای همه دوستان آرزوی خوبی و خوشی دارم.
یک رابطه پایدار با گذشت و شناخت و تدبیر و همدلی برقرار میشه و با شتابزدگی و خودخواهی و دروغ و ... تموم میشه.
By پسر ایرانی, at ۹:۵۰ بعدازظهر, تیر ۱۰, ۱۳۹۱
چقدر از خوندن نوشته هات یاد قدیما کردم و چقدر عالی بود..
By Danny, at ۳:۰۹ بعدازظهر, اسفند ۲۲, ۱۳۹۱
ارسال یک نظر
<< Home